?افتخار #فردوسی وبزرگان شعروادب ما به #اسلام است نه #باستان!?
+شعر “بسی رنج بردم دراین سال سی/عجم.."از فردوسی نیست. جعل و دروغ دیگه باستان پرستهاست
? همه از #آلودگی_هوا مینالند! اما چرا هیچکس #راه_حل شو نمیگه ?
#ماشین #خودرو #برقی #خورشیدی #هیبریدی #بنزینی #گازوئیل #هوا #هوای_پاک #پاک #ایران
✍️توی تاکسی نشسته اَم؛ #راننده از #دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم…
پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد… !
✍️ #قصاب محل از مافیای #گوشت میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود…
حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی، قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد…!
✍️ دوست قدیمی ام #کارمند است؛ در تلگرام پُست های #فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد. میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و تلگرام است…!
✍️ #کابینت ساز از کارِ دوستم زده است و پول را گرفته و فلنگ را بسته…!
✍️ #بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری…!
✍️ #میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود…!
✍️ #مرغ فروش، مرغهای مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم…!
✍️ #معلمِ مدرسه، همچنان به روش بیست سال پیش تدریس میکند، بدون خلاقیتی، بدون مطالعه مضاعفی!
✍️ #پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۳میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل…!
✍️ در #بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد…!
✍️ #استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه می دهد به دانشجویانش که ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش میکند! و …
✍️ #مغازه_دار با حیله و فریب و دروغ، پول شاگردش را نمیدهد یا با تاخیر میدهد …
⛔️ میگویند یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران…
خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم…
مثل گرگ بدنبال دردیدن همدیگر هستیم..
به خدا سوگند بابک زنجانی، #خاوری و …
و خیلی های دیگر عینِ خودِ ما #مردم هستند،
فقط پست گرفته اَند و سطح تخلفشان از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه، رسیده به میزانی که میدانیم.
✅ #جامعه مثل یک #درخت است. ? ما #ریشه ها و تنه ایم و مسئولین #میوه و برگ… چطور از درختی که ریشه اَش پوسیده و تنه اَش آفت خورده، انتظار میوهٔ سالم داریم!؟
✅ ما حق داریم #مسئولینِ دلسوزِ پاکِ سالم داشته باشیم، اما خب از کجا بیایند؟
مگر نه اینکه آنها هم آدمهای همین جامعه هستند؟
ما حق داریم مطالبه گر باشیم… اعتراض کنیم به مشکلات…
اما شاید بهتر باشد یک بار هم که شده، از خُرد به کلان برویم.
ما همان مردمی هستیم که سالی یک بار پلو میخوردیم!?
لباسهای وصله شده بچه اول را بچه پنجم میپوشید!
اما الان خجالت میکشیم در دو مهمانی یک لباس بپوشیم!?
در خانه هر کداممان حداقل یک ماشین است..و..
همه بچه هایمان تحصیلکرده اند و برایمان خنده دار است دهه پنجاه (زمان #شاه !) اکثریت #شپش میگرفتند!?
?برخلاف تصور رایج، چهل سال است وضع #معیشت مان واقعا بهتر شده، اما از لحاظ #فرهنگی عقب رفته ایم!
خودمان را اصلاح کنیم بلکه نسلهای بعدِ مسئولین اصلاح شوند،
که آن موقع اگر اصلاح نشدند، مثل امروز نمی نشینیم و فقط درباره گندکاری هایشان جُک درست نمی کنیم.
✅ به قول امیرکبیر:
ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
در آخر اما فهمیدم
مملکت مردمِ دانا میخواهد …
?
توهمان کوثرِ قرآنی که بجاےِ تکریمِ آیه هایَت،
برگ برگَت را زدند!
“صل اللهُ علیک یاسیدةُ المظلومه”
#وقتِرفتنبهلبشزمزمهاےداشتعلے
#رویدرچندنخازچادرِزهرامانده
#یازهرا
#تسلیت
این زیباترین کافه دنیا بود?
زمستانهای پر از برف❄️
با همان علاءالدین های دود زده
با همان قوریهای بند زده
لبخند مادر?
چینهای گوشه چشمانش
مادر کافه چی نبود، عشق بود❣️
#دانستنیها
یه راه حل عالی برای کسایی که از سوسک میترسن و از نیشه پشه ها دیوونه شدن !
برای خلاص شدن فقط کافیه یه گلدون نعناع تو اتاقتون بذارید تا از شرشون راحت بشید
تحقیقات نشان داده است صحبت کردن با مادرخود همان اثر بغل کردن را بر جسم و ذهن دارد و حتی شنیدن صدای او باعث آزادسازی هورمون اکسی توسین در بدن شده که به طرز قابل توجهی استرس را کاهش میدهد
یه چیزی هم داریم به نام شکاف طبقاتی….یعنی اول ترک بود،بعد قارچ خورد،الان کلا شکافته!
شکل ایجادشم اینجوریه که یه عده کار میکنن،
هی میرن پایینتر!
یه عده کار نمیکنن،هی میان بالاتر!
البته مسئولین چند ساله که میخوان یه جوری
این شکاف رو پر کنن…
منتها یک روز بیل نیست!
یک روز خاک نیست!
یک روز مسئول مربوطه گرفتاره….!
#مهران_مدیری
?شوخی کردم
مریدی از مرادش خواست که مرا پندی ده.
گفت:
مرنج و مرنجان.
گفت:
میتوانم نرنجانم ولی چه کنم که نرنجم؟
پاسخ شنید:
خود را کسی مدان…..
بهترین گل های خانگی مناسب اتاق های خانه
نخل راپیس: این گیاه آمونیاک موجود در هوا را از بین می برد بنابراین بعد از استفاده از مواد شوینده بسیار مفید هستند.
گل همیشه سبز چینی: به از بین بردن فرمالدئید در هوا کمک می کند و بهترین مکان برای چیدن این گل ها داخل حمام است.
پیچک اروپایی: بهتر از هر گیاه دیگری دی اکسید کربن جذب می کند و سموم و فلزات سنگین را از بین می برد.
سانسوریا: شب ها اکسیژن منتشر می کند و سموم را از بین می برد و در بالا بردن کیفیت خواب موثر است.
اسپاتی فیلوم: سموم صنعتی و خانگی را جذب می کند و برای زمانی که هوا پر از مواد شیمیایی مضر است مفید است.
فالانوپسیس: این گیاه زیبا شب ها از خود اکسیژن استخراج می کند و تولوئن ها را از بین می برد.
کوفه آ: یک فیلتر طبیعی است و هوا را از بنزول، فرمالدئید، فنول و تری کلرواتیلن پاکسازی می کند.
هیبیسکوس: فضای کوچک مطلوبی برای شما می سازد و با استخراج فیتونسید هوای سالم تر و پاک تری می سازد. هر گیاهی که در کنار هیبیسکوس قرار بگیرد رشد بهتری خواهد داشت.
سیکلامن: به درمان بی خوابی، افسردگی و خستگی مزمن کمک می کند.
دراکانا رفلکسا: بنزول و فرمالدئید موجود در هوا را پاکسازی می کند.
کلوروفیتوم: فرمالدئید دود سیگار را از بین می برد و هوای اتاق را مرطوب می کند.
بنجامین: بنزول، تری کلرواتیلن و فنول که در شوینده های فرش، چسب و خیلی چیزهای دیگر یافت می شوند را پاکسازی می کند.
آلوئه: بنزول و فرمالدئید را پاکسازی می کند.
استفانوتیس: هوای آشپزخانه را سالم تر می کند و عمری طولانی دارد.
سنت پاولیا یا بنفشه آفریقایی: مهم ترین مزیت این گیاه این است که مورچه ها را از خانه شما دور می کند.
ترجمه:مریم اسدی
وقتی به چیزی فکر میکنید در واقع برایش کارت دعوت میفرستید… ؛
آیا هرگز برایتان پیش آمده که به دوستی که مدتها از او بیخبر بودهاید فکر کنید و او ناگهان پس از سالها به شما تلفن بزند!؟
شما با کلام خود میتوانید روند حوادث را تغییر دهید.
آیا هیچوقت به این موضوع فکر کرده اید که ارادهی شما، تولیدکننده افکارتان است نه اتفاقات روزمره…!؟
افکار و تصاویر ذهنی خود را کنترل کنید و اراده خود را بر آنها تحمیل کنید…!
هرگز اجازه ندهید فردی یا موضوعی افکار شما را دستخوش نوسان کند یا تصویر ذهنی نامطلوبی برای شما بسازد…!
بجای تصاویر درهم و منفی، تصاویری زیبا در ذهنتان بسازید آنگاه خواهید دید که ذهن شما چه پیشگوی قابلیست….!
وقتی به چیزی فکر میکنید در واقع برایش کارت دعوت میفرستید…!
کارت دعوت افکار مثبتت رو بفرست…
? دکتر شاهین فرهنگ
یک روز از همکارم پرسیدم: چکار کردی که مشکلی با همسرت نداری؟
گفت :"هرکاری راهی داره” .
گفتم مثلا. گفت:” مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه فلان چیزو بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه.
فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشم .
وقتی هم که برمی گردم و خانوم سراغ خریداشو می گیره، محکم روی زانوم می زنم و می گم دیدی یادم رفت.
استفاده از این دو عضو؛یعنی چشم و زانو راز موفقیت منه".
به خانه که برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همکارم را الگو قرار بدهم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده کنم.
این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یک روز که برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم از همسرم خواستم فیوز را بکشد او هم دست روی چشمش گذاشت و گفت: “به روی چشم “.
رفت و من هم با خیال این که در خواستم اجرا شده دست به کار مرمت سیم شدم
که یکهو در اثر برق گرفتگی از اتاق با مغز به بیرون پرتاب شدم.
وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز رو نکشیدی؟ محکم روی زانوش زد و گفت: وااااای دیدی یادم رفت.
نتیجه:
خیلی مواظب خانما باشید، تئاتر جلوشون بازی نکنید سریع دوزاریشون می افته.
شوخی ندارنا?
#طنز
امام علی(ع):
تورات و انجیل و زبور و قرآن را خواندم و از هر کتاب کلمه ای اختیار کردم …
از تورات: هر که ساکت باشد نجات پیدا می کند.
از انجیل: هر که قانع باشد سیر شود.
از زبور: هر که شهوتها را ترک کند سالم می ماند.
و از قرآن هر که به خدا توکل کند او برایش کافی است…
هر چقدر که میتوانی صبور باش
آرام و صبور…
نه اینکه غصهها را رج به رج، ردیف به ردیف، بچینی توی دلت و دم نزنی و غمـباد بگیری و آنـوقت بگویی که صبورم…!
“صبور باش” یعنی:
آنقدر فیــتیلهی چراغِ توکلت را بالا بکشی، که نور آرامش حضورش
تمام دلت را روشن کند…
تمام دلت را به امید فردا که نه،
به امنیت همین لحظه
به شیرینی همین الان
روشنِ روشن کند…
بگذار گریههایت که تمام شد،
آفتاب مهربانیاش بتابد به گوشه گوشهی دل و جانت…
آرام بگیر که خدا همیشه به موقع و سر وقت از راه میرسد
طبيعت يك منبع بي انتها و يك اسباب بازي بي زبان است
و كودك در طبيعت به همه نيازهايش مي رسد.
اين روزها مدرسه ها تعطيل است
اما كلاس درس طبيعت داير است و مي تواند فرصتي باشد براي اينكه كودكانمان درس زندگي بياموزند.
بگذاريم بازي كنند، زمين بخورند تا بياموزند مي توان دوباره ايستاد و زندگي كرد.
بگذاريم آدم برفي درست كنند تا بياموزند آدمهاي زندگي هميشه ماندني نيستند.
بگذاريم گلوله برفي پرتاب كنند تا احساسات فروخفته را بروز دهند.
بگذاريم سوز برف را حس كنند
تا بياموزند كه در برابر سوزهاي زندگي از خود مراقبت كنند.
حواسمان به انسانهاي كوچك كم تجربه زندگيمان باشد كه كودك درمانده تربيت نكنيم .
فراموش نكنيم اين روزها همان روزهايي است كه مدتها منتظرش بوديم .?
لاله جواهري جم
روانشناس
شغال در خُم رنگ
شغالی به درونِ خُم رنگآمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد. تمام بدن او رنگ آمیزی شده بود. وقتی آفتاب به او میتابید رنگها میدرخشید و رنگارنگ میشد. سبز و سرخ و آبی و زرد و… شغال مغرور شد و گفت من طاووس بهشتیام و پیش شغالان رفت و مغرورانه ایستاد. شغالان پرسیدند: چه شده که مغرور و شادکام هستی؟ غرور داری و از ما دوری میکنی؟ این تکبّر و غرور برای چیست؟ یکی از شغالان گفت: ای شغالک آیا مکر و حیلهای در کار داری؟ یا واقعاً پاک و زیبا شدهای؟ آیا قصدِ فریب مردم را داری؟
شغال گفت: در رنگهای زیبای من نگاه کن. مانند گلستان صد رنگ و پرنشاط هستم. مرا ستایش کنید و گوش به فرمان من باشید. من افتخار دنیا هستم. من نشانه لطف خدا هستم, زیبایی من تفسیر عظمت خداوند است. دیگر به من شغال نگویید. کدام شغال اینقدر زیبایی دارد. شغالان دور او جمع شدند او را ستایش کردند و گفتند ای والای زیبا, تو را چه بنامیم؟ گفت من طاووس نر هستم. شغالان گفتند: آیا صدایت مثل طاووس است؟ گفت: نه, نیست. گفتند: پس طاووس نیستی. دروغ میگویی زیبایی و صدای طاووس هدیه خدایی است. تو از ظاهر سازی و ادعا به بزرگی نمیرسی.
نتیجه گیری: ?
1.گاهی برخی در اثر اتفاقاتی در جریان زندگی، قضای الهی یا هرچیزی که اسمش را بگذاریم، شرایط زندگی شان عوض می شود و به پست و مقام و جایگاه خاصی می رسند. این پست و مقام جزو ذات او نیست بلکه بر او عارض شده است. در اثر تلاش و کوشش به دست نیامده، با تحصیلات زیاد، با کسب معارف، با ریاضت، با غربت و تنهایی کشیدن و کنار گذاشتن خوشی ها حاصل نشده بلکه یا به ارث رسیده و یا پارتی بازی شده. این افراد لازم نیست کاری بکنند تا هویت پوچشان مشخص شود بلکه کافی است دهن باز کنند و یک جمله بگویند تا پیش همه رسوا شوند. این افراد شاید بتوانند چند صباحی مردم را گول بزنند و یا با دادن باج و رشوه، مقام و منصب خود را حفظ کنند اما بعد از مدتی که آفتاب حقیقت بر رنگ عاریه آنها تابید و آن را محو کرد یا آب باران رنگ های تقلبی آن ها را شست، مشتشان پیش همه باز می شود.
2.طبیعت همیشه به دنبال آشکار کردن حقیقت است. هیچ چیزی در طبیعت عاریه نیست. هرچیزی که در طبیعت می بینیم در اثر تکامل میلیاردها سال به وجود آمده. رنگ سبزی که زیر گلوی بلبل نفش بسته، یا صدایی که از حنجره او بیرون می آید در اثر تکامل طبیعت و طی هزاران سال ایجاد شده.
3.طبیعی زندگی کنیم، طبیعی باشیم تا آدم های طبیعی ما را دوست داشته باشند نه آدم های غیرطبیعی و ظاهر باز. هرکسی جنس خود را جذب می کند، حقیقت را زیست کن تا حقیقت تو را یاری کند.
4.پدرها و مادرهایی که خواستگار برای دخترانتان می آید، به شخصیت و داشته های خود پسر نگاه کنید نه آنچه که قرار است از خانواده او به وی برسد. شخصیت و ادب پول می آورد ولی تمام ثروت دنیا را جمع کنید نمی توانید به کسی فهم و شعور و ادب بدهید.
تو اگر باز کنی
پنجره ای سوی دلت
میتوان گفت که من
چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای توام
سیدمحمد علیرضازاده
?یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه میفرستاد، خدمتکار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش میفرستاد تا مراقب آنها باشد. ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه میبرد و همان جا میماند تا مدرسه تعطیل میشد و دوباره آنها را به منزل میبرد. دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل میکردند یک کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) بود که مدیریت آن بر عهده دکتر جردن بود.
? دکتر جردن قوانین خاصی وضع کرده بود. مثلا برای دروغ، ده شاهی کفاره تعیین کرده بود. اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت! میگفت “سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!” القصه.. دکتر جردن از پنجره دفتر کارش میدید که هر روز جوانی قوی هیکل، چند دانش آموز را به مدرسه می آورد. یک روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب به خدمتگذار مدرسه کمک کرد، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمیدهد؟ ابوالقاسم گفت چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.
?دکتر جردن با شنیدن این حرفها، پذیرفت که خودش شخصا، آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد! او بعلت استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد و با کمک دکتر جردن برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.
?دکتر ابوالقاسم بختیار، اولین پزشک ایرانی است که تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!! جالب اینکه فرزندان اون نیز پزشک شدند!
?دکتر ساموئل مارتین جردن معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی را در تهران بر عهده داشت. او ايران را وطن دوم خود می ناميد و همواره از آن به نيكی ياد میكرد. جردن به دانش آموزانش میگفت من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند. به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ، خیابانی در تهران بنام خیابان جردن برای بزرگداشت و زنده نگاه داشتن نام او نامگذاری شد.
?سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
?گاهی یک خدمت ما میتواند سرنوشت فرد و حتی اجتماعی را تغییر دهد! خوبی خوبیست با هر مذهب و هر ملیتی❗️
به یاری درختان بشتابیم
برف سنگینی که این روزها بر زمین نشسته، در حال یخ زدن است. درختانی که زیر بار برف قد خم کرده یا استوار ایستاده اند؛ با یخ زدن برف، توان خود را از دست می دهند و شاخه هایشان می شکند.
طبعاً شهرداری و سایر دستگاههای دولتی، توان و امکانِ کم کردنِ بار برف از همۀ درختان شهر را ندارند. بنابراین چه خوب می شد اگر برای نجات درختان، خانواده های ایرانی سرازیر کوچه ها، پارک ها و خیابان های محلۀ خود می شدند و برف نشسته بر شاخه های درختان را خالی می کردند. این کار هم سرگرمی شیرینی در حد برف بازی است و هم کار خیری در جهت حفظ و بقای فضای سبز شهر است.
روزی بهلول از کوچه ای میگذشت، شخصی بالایش صدا زده گفت: ای بهلول دانا! مبلغی پول دارم، امسال چه بخرم که فایده کنم؟
بهلول : برو، تمباکو بخر!
مردک تمباکو خرید، وقتیکه زمستان شد، تمباکو قیمت پیدا کرد. به قیمت خوبی به فروش رسید. بقیه هر قدر که ماند، هر چند که از عمر تمباکو میگذشت، چون تمباکوی کهنه قیمت زیاد تری داشت، لهذا به قیمت بسیار خوبتر فروخته میشد وسرانجام فایده بسیاری نصیب اوشد. یک روز باز بهلول از کوچه می گذشت که مردک بالایش صد ا زده و گفت:
ای بهلول دیوانه! پارسال کار خوبی به من یاد دادی، بسیار فاید ه کردم، بگو امسال چه خریداری کنم؟
بهلول : برو، پیاز بخر!
مردک که از گفته پارسال بهلول فایده، خوبی برداشته بود، با اعتمادی که به گفته اش داشت هرچه سرمایه داشت و هر چه فایده کرده بود. همه را حریصانه پیاز خرید و به خانه ها گدام کرده منتظر زمستان نشست تا در هنگام قلت پیاز، فایده هنگفتی بر دارد. چون نگاهداری پیاز را نمی دانست، پیاز ها همه نیش کشیده و خراب شد و هر روز صد ها من پیاز گنده را بیرون کرده به خندق میریختند و عاقبت تمام پیاز ها از کار برامده خراب گردید و مردک بیچاره نهایت خساره مند شد.
مردک این مرتبه با قهر و خشونت دنبال بهلول میگشت تا او را یافته و انتقام خود را از وی بگیرد. همینکه به بهلول رسید، گفت: ای بهلول! چرا گفتی که پیاز بخرم و اینقدرها خساره مند شوم؟
بهلول در جوابش گفت: ای برادر! آن وقت که مرا بهلول دانا خطاب کردی، از روی دانایی گفتم«برو، تمباکو بخر» این مرتبه که مرا بهلول دیوانه گفتی، از روی دیوانگی گفتم ـ «برو، پیاز بخر» و این جزای عمل خود توست. مردک خجل شده راه خود را پیش گرفته رفت و خود را ملامت میکرد که براستی، گناه از او بوده…
در محضر وجدان چه میشود گفت!؟
سزای کِبر و حرص همین است.
دانههای برف
شادباش خداست
که بر سرمان میبارد
زمین دیگر تابِ سیاهی را نداشت
خدا آب و جارویی به راه انداخته است!
سجده شکر به جا میآوریم
الحمدلله کما هواهله
الحمدلله رب العالمین
آرامش نداشته باشی
کار نمیتونی کنی،
کار نتونی کنی پول در نمیاری،
پول نتونی در بیاری زندگی نمیتونی کنی.
پس اول از همه برای آرامشت بجنگ!
یکی از اعضای شورای شهر تهران:
تا حالا حوالي پنج و شش صبح از خيابان باب همايون عبور نكرده بودم ، يعني هيچوقت براي رفتن به شورا و بازديدهاي صبحگاهي مسيرم به خيابان باب همايون نمي افتد.
اما امروز هنگام عبور از اين خيابان صحنه جالبي نظرم را جلب كرد .
يك طباخي يا همان كله پزي كه جلوي در ورودي اش تعداد زيادي رفتگر و افرادي كه معلوم بود بضاعت مالي خوبي ندارند ، ايستاده بودند .
در اين روزها كه متاسفانه كله پاچه هم ديگه يك غذاي لوكس محسوب مي شه برايم جالب بود كه اين تعداد افرادي كه احتمالا نان شبشان را هم به سختي مهيا مي كنند جلوي اين كله پزي چه مي كنند !!
نزديك تر شدم و با پرس و جو فهميدم این کله پزی هر روز صبح براي صبحانه از حدود ١٥٠ تا۲۰۰ رفتگر شهرداری و افراد بي بضاعت محل به صورت رایگان پذيرايي مي كنه ، با يك نصف نان ، یک کاسه آبگوشت به همراه یک عدد پاچه .
و ظاهرا اين كار را از سال ٦٢ شروع كرده ، البته اينها را بگذاريد كنار اين كه تمام دخل اين مغازه هم برای یتیم خانه ها ارسال می شود .
اين طور موقع هاست كه خيلي خوب مي تونيم فرق بين مسئول بودن و مسئوليت داشتن را متوجه شويم .
صاحب اين كله پزي نه مسئول دولتيه و نه مدير شهري .
ايشون فقط يك آدم خوبه كه خوب فهميده در جايگاهي كه هست چطور مي تونه يه بار كوچك از دوش تعدادي از مردم شهرش برداره .
اينجاست كه از عمق جان ميشه الكاسب حبيب الله را درك كرد، مهربان باشیم و مهربانی را ترویج کنیم.
#بیشتر_بدانیم
⚠️ با توجه به سرمای شدید هوا،
هنگام پارک خودرو از ترمز دستی استفاده نکنید و به جایش خودرو را روی دنده یک قرار دهید.
?خودرو های اتوماتیک هم موقع پارک کردن دنده را در حالت Pقرار دهند.
?به علت سرمای هوا ، اگر ترمز دستی بالا باشد یخ زده و لنت به دیسک چسبیده و دستی عمل نکرده و باعث مشکل می شود.
سوالات #شرعی شمارا #پاسخ_گویم ?
☘ ️روزی معلمم بود و حالا مریضم است ☘
این گفته جراحی است که در اتاق عمل میخواهد معلم خود را عمل کند؛
او ابتدا دست معلمش را میبوسد و دست او را با احترام به سر خود میکشد و شروع به جراحی میکند.
امـام علـى علیهالسلام
مردى نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:
به من کارى بیاموز که خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نیز دوستم بدارند، و خدا دارایى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور کند.
حضرت فرمود:
«اینها یى که گفتى شش چیز است که به شش چیز ، نیاز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نیکى کن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارایى ات را فزونى بخشد ، زکات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسیار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خویشاوندانت رسیدگى کن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور کند ، در پیشگاه خداى یگانه قهّار ، سجده طولانى کن.
?? منابع
أعلام الدین ص 268
عاقا من اعتراض دارم
یعنی هر چه هم که آمریکا ادعا کند که پیشرفته ترین کشور دنیاست،من قبول ندارم.
مگر نمیگوید که من ابر کامپیوتری ساخته ام که یک میلیون و نیم cpuدارد؟و فعالیت شبانه روزی 7 میلیارد آدم روی کره زمین بر معادلات را میتواند در طول یک ساعت انجام دهد؟و توانایی انجام 20هزار تریلیون محاسبه در ثانیه را دارد؟
مگر نمیگوید که 50ماهواره در مدار زمین مستقر کرده که چهره شخص را از درون ماشین شناسایی میکند؟
مگر همین دانشمندان دانشگاه تگزاس نمیگویند که با استفاده از قوی ترین ابر رایانه های دنیا،که توانایی انجام هزاران تریلیون محاسبه در ثانیه را دارند،نحوه شکل گیری ستاره ها و کهکشانها از گاز و غبار کیهانی را شبیه سازی میکنند،و در حال ایجاد مدلی هستند تا هرچه بیشتر به رازهای کیهانی پی ببرند؟
مگر همین ژاپن نمیگوید که در سال 2018 از ابر کامپیوتری رونمایی میکند که قادر است 130 کرادریلیون محاسبه در هر ثانیه انجام دهد؟!
اصلا میدانید این کرادریلیون نحوه تلفظش چگونه است و چند تا صفر دارد؟
یا همین چین گور به گور نشده که دست صنعتش گلوی اقتصاد کشورمان را به هم فشرده و نزدیک است در نطفه خفه اش کند،مگر در حال حاضر سریع ترین ابر کامپیوتر جهان را دارا نیست؟مگر ادعا ندارد که کامپیوترش 93 کرادریلیون(میلیون میلیارد)اطلاعات را در یک ثانیه پردازش میکند و وضع آب و هوا را پیش بینی میکند؟؟؟
باید بگویم که همه اینها پشیزی اهمیت ندارد تا زمانی که هوای دل عینکی ها را نداشته باشند.
حتما پیش خودتان فکر میکنید که قصد مزاح دارم،اما باید خدمتتان عرض کنم که اصلا و ابدا چنین قصدی ندارم و کاملا جدی هستم.
از خودتان میپرسم:اگر شما مجبور به استفاده از عینک باشید و در سرمای زمستان،از بیرون بیایید تا در آغوش گرم خانواده آرام بگیرید،اما به محض گشودن در،شیشه عینکتان بخار بگیرد و کور شوید چه احساسی به شما دست میدهد؟
یا فکر کنید که به میهمانی رفته اید و در حال خوردن چای هستید،چای تان را سر میکشید و در همان حال که شیشه عینکتان مملو از بخار شده است،میزبان نگاهتان میکند و پوقی میزند زیر خنده،چه حالی به شما دست میدهد؟
حال این یکی را جواب دهید.فکر کنید،بعد از چند وقت دوستتان را دیده اید،از قضا او هم عینکی است.با اشتیاق فراوان به سمتش میروید،اما موقع روبوسی متوجه میشوید که عینک هایتان بیشتر دلتنگ هستند و صدای روبوسی شان اجازه نمیدهد که صدای همدیگر را بشنوید.در آن زمان که کر هم میشوید،چه احساسی به شما دست میدهد؟تازه بعد هم همه جا را تار میبینید و این از اثر چربی صورت دوستت میباشد که روی عینکت حک شده.
حال این صحنه را مجسم کنید:دراز کشیده اید و در حال خواندن داستانی شیرین و خیالی هستید،چنان غرق در داستان شده اید و خودتان را به جای شخصیت اصلی گذاشته اید و پیش میروید که یکباره تصادف میکنید.با ترس و هراس چشمانتان را باز میکنید.تازه میفهمید که خواب بوده اید و گوشی از دستتان روی عینک افتاده و صدایش باعث حال گیری تان شده است.
امان از روزی که آنقدر باهم عیاق شده اید که فقط زیر دوش حمام،که آب روی شیشه اش میریزد،وجودش را حس میکنید.
و امان از زمانهایی که چشمتان میخارد و دست مشت شده را میکوبید به شیشه عینکتان.
یا در حال خوب معنوی بعد از دعایتان،کف دستهایتان را به امید رحمت روی صورتتان میکشید و عینکتان را زیر دستتان لمس میکنید و حرص میخورید.
از همه بدتر اینکه اهل خانه،نقطه ضعفت را پیدا کرده اند و به محض مخالفت با خواسته شان،دست روی شیشه عینکت میکشند و در میروند. در خانه ما پسرم،ارسلان،بیشتر از همه از این حربه استفاده میکند.
واین حرف مرا فقط یک خانم عینکی درک میکند،زمانی که عینکش را از روی چشمش بر میدارد و تار مویی با آن از زیر روسری بیرون می آید و داخل برو هم نیست،و تو مجبوری ریشه کنش کنی تا در آزادی بیرون از روسری عرض اندام نکند و رقصان نباشد.
شاید الان احمق فرضم کنید و بگویید:چطور میداند که جدیدترین تکنولوژیهای دنیا چیست،ولی نمیداند که با عمل جراحی میتواند سلامت چشمانش را برگرداند؟
باید به عرض برسانم که در مرام من هر چه باشد،بی وفایی وجود ندارد.و این کمال بی انصافی است که همراه همیشگی ام را برای راحتی خودم کنار بگذارم.
چه بسا چیزهایی که من ندیدم و او دید و به من فهماند.
وچه خطر ها که چشمم را نشانه رفته بود و او به جان خرید(مثل زمانی که لیوان چای شیرین را سر میکشی و قاشق درون لیوان قصد ناخنک زدن به چشمت را دارد).
چه شبها و روزها که اشک ریختم و فقط او دید.
چه حرفها که زیر لب راندم و فقط او شنید.
و چه درد دل هایی که نتوانستم با کسی در میان بگذارم و او سنگ صبورم شد.
حال چگونه توقع دارید به آب آسانی کنارش بگذارم.چرا کسی فکری به حال این عینک ها نمیکنند؟
از زمانی که چشم باز کرده ام عینک را همین شکلی دیده ام.فقط رنگ و مدل و شمایلش را عوض میکنند.
چرا به آن امکاناتی مثل برف پاکن یا المنت خودکار اضافه نمیکنند،تا زمانی که شیشه اش بخار میگیرد یا زیر باران خیس میشود،صاحبش اذیت نشود و عینک از پس کارهای شخصی خودش بربیاید.
کسانی که ادعا میکنند که ال سی دی های هوشمندی ساخته اند که سخنان شما را متوجه میشوند و دستورتان را عمل میکنند،اگر توانستند عینک هوشمند بسازند،آنوقت ادعایشان درست است.
عینکی بسازند که زمان روبوسی خودش بالا برود تا شیشه اش کثیف نشود،یا وقتی که دید صاحبش به خواب رفته،آرام و بی سروصدا در حالیکه بوسه ای را حواله چشم میکند،کنار رود.
و وقتی که صدای دوش آب حمام را شنید پیامی به مغز ارسال کند تا صاحبش با عینک زیر دوش نرود.
خلاصه،باید بگویم که تکنولوژی هایتان پیشکش خودتااااان.
بگذریم از اینکه پول عمل هم ندارم
متن کاملا جنبه طنز دارد
به قلم #آمنه-میرشکاری
✅ رفع اورژانسی فشار خون بالا
? ازجوشانده چای ترش استفاده کنید.
? سیر را رنده وباکمی آبلیمو به بیمار بدهید.
? کمی آبغوره بی نمک یاآب لیمو ترش تازه، بنوشید.