موضوع: "معارف"
?بجای #نخل پوشش #گیاهی #خوزستان را #کهور گرفته!
متاسفانه باخبر شدیم هم منابع طبیعی، هم حتی گروههای #جهادی به کاشت آن مشغولند! آنهم باسم مقابله با #ریزگرد!
برای آگاهی همه منتشر کنیم
? #کنوکارپوس ( #مورت ) دیگر گیاه سمّی سوغات #آمریکا که #محیط_زیست ایران را به نابودی کشانده
در وضعیت #خشکسالی ایران کاشت آن چه توجیهی دارد؟
برای آگاهی همه منتشر کنیم
? #کاج، #چمن، #اکالیپتوس، #کهور، #کنوکارپوس:
5 #گیاه سمّی که خیابانها و #پارک های ما را فرا گرفته و #محیط_زیست #ایران را به نابودی کشاندند
برای آگاهی همه منتشر کنیم
? #چمن دیگر گیاه سمّی که #محیط_زیست ایران را به نابودی کشانده..
در وضعیت کم آبی و #خشکسالی ایران کاشت چمن چه توجیهی دارد؟
برای آگاهی همه منتشر کنیم
زیر باران ، صحن جمهوری
مادری بود که شفا میخواست
و جوانی که خیس بود چشمش
مثل من از تو کربلـا میخواست …
موج زائر که در تلاطم بود
از تو تنها پی علیکم بود …
آنقدر التماس و خواهش که
حاجت کربلـای من گم بود …
بعد از عاشورا
می پرسد می خواهی بعد از عاشورا از کربلا بنویسی؟
می گوید: بنویس ولی بدان بعد از عاشورا از کربلا گفتن کار هر کسی نیست
او زینب ، بود که بعد ازعاشورا از حسین می گفت
نوشته ات اگر دل- نوشته باشد… باید دلت زینب وار باشد… تا حرفت به دل بنشیند
می گویم دل زینب وار، دیگر چه دلی ست؟
گریه می کند، می گوید:
زینب ، فاطمه بود برای علی بعد از مادرش
علی بود برای برادرانش بعد از پدرش
حسن بود برای دردانه های برادر بعد از جام زهر بی وفایی
و همه کس بود برای یتیم ها بعد از حسین
زینب یعنی همه کس
محرّم، ماه پاسداری از حرمت انسان است.
محرّم ، حریم ایمان و حصار قرآن است.
محرّم ، اهرم حركت دهنده انسانها و پدیدآورنده شورشهای شیعی و نهضتهای علوی و قیامهای مكتبی است.
حسین (ع) پیامهای شفابخشش را، همه ساله بر بالهای سرخ شهادت می نویسد و پیكهای رهایی را بر موجهای محرّم و عاشورا سوار می كند.
كلاسهای كربلا كه در همه جاست حتی بدون یك روز تعطیلی، به من و تو و به همه آنانكه به نجات «انسان» می اندیشند، می آموزد. چر ا كه : هر روز عاشوراست و هر جا كر بلا
«غدیر علی»، «حرای محمّد» است، در جلوه ای پس از بیست و سه سال .
«عاشورای حسین»، دادخواهی غدیر علی(ع) است، پس از نیم قرن مظلومیّتِ حقّ .
«عاشورا»، سقّای تشنه كامانِ عزّت است،عاشورا، انفجاری از نور و تابشی از حق بود كه بر «طور» اندیشه ها تجلی كرد و «موسی خواهان» گرفتار در «تیهِ» ظلمت را از سرگردانی نجات بخشید .
عاشورا درخششی بود كه در دل دشمن، ترس ریخت و در دل دوست، امید آفرید و مردگان را بیدار ساخت و غافلان را به هوش آورد و «شب» را تا پشت دروازه های شهر شرك و قلعه نفاق، تاراند.
گرچه در آن نمیروز سرخ، در آن صحرای آتشگون، در آن كربلای «آزمایش»، قیام قیامت در خون نشست، ولی فریاد رسایت در عمق زمان برخاست .
ای حسین!… گرچه در آن «نینوا» نای حقیقت گوی تو را بریدند، امّا … نوای «حق، حقِ» تو در تاریخ، همچنان ماندگار شد و جاودانه ماند .
,"serif";" lang="AR-SA"> .
رسالت «اشك»، پاسداری از «خون شهید»است.
«اشك»، زبانِ دل است و «گریه»، فریاد عصر مظلومیّت .
رسالت «اشك»، پاسداری از «خون شهید»است.
عزاداران حسینی، پروانگانی شیفته نورند كه شمع محفل آرای خویش را یافته و از شعله شمع، پیراهنِ عشق پوشیده اند و آماده جان باختن و پرسوختن و فدا شدن اند.
عزاداری برای شهید كربلا، انتقال «فرهنگ شهادت»به نسلهای آینده است.
عزاداری، شور و عاطفه را از شعور و شناخت، بر خوردار می سازد و ایمان را در ذهن جامعه هوادار، زنده نگه می دارد.
عمیقترین پیوندها میان عقل و عشق و عاطفه و برهان، در سایه عزاداری برای عاشورا شكل می گیرد.
«منا» یك قربانگاه بود، و… «كربلا»، قربانگاهی دیگر تنها هاجر و ابراهیم نبودند كه «اسماعیل» را به «مذبح» آوردند، محمد و علی و فاطمه(ع) نیز «حسین» را به قربانگاه عشق فرستادند.
برای رسیدن به كربلا، باید اراده ای آهنین، قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر، باید رهتوشه ای از صبر و یقین، پاپوشی از توكّل، سلاحی از «ایمان» و مَركبی از «جان» داشت، تا به منزل رسید، چرا كه راه كربلا، از «صحرای عشق» و«میدان فداكاری» و پیچ و خم خوف و خطر می گذرد.
زائر حسین(ع) باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد و كربلایش «كرب» و «بلا» باشد.
دانشگاه كربلا باز است و شاگرد می پذیرد، از هر جا كه باشد، هركه باشد…
محرّم، فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و خوابیده، و شكوفایی غنچه های بسته بیداری و آگاهی و ایثار و فداكاری است.محرّم، وجدان همیشه بیدار تاریخ، و گلوی هماره فریادگر زمان است .
WithPunct>
عاقــبــت از یـــاد بردن خــــدا . . .
وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
﴿حشر / ۱۹﴾
و مانند کسانی مباشید که خــــدا را فـــرامــــوش کردند ، پس خـــــدا هم
آنان را دچار خود فراموشی کرد ؛ اینان بدکار و نافرماناند .
حتی در قرآن تصریح شده است که ممکن است شیطان از جن یا از انس باشد:
انعام / 112: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن »؛ «و چنین قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای بشری یا جن».
پس چنین نیست که همه ی جن بد باشند.
قرآن،از قول خود جن،نقل می فرماید که آنان دو دسته اند و خوب و بد دارند:
جن/11:«و انا منا الصالحون و منا دون ذلک کنا طرائق قددا».
و اینکه از ما(گروهی)شایستگانند و گروهی جز آن،ما دسته های گوناگونیم.
جن/15-14:«و انا منا المسلمون و منا القاسطون،فمن اسلم فاؤلئک تحروا رشدا،و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا».
و اینکه برخی از ما مسلمان و برخی «قاسط »هستند،پس آنانکه مسلمانند،رستگاری را پی جستند و اما«قاسط »ها هیزم دوزخند.
پس شیاطین دسته ی ویژه ای از جن یا انس هستند که کارشان شرارت است.
در میان شیاطین جن فرد ممتازی وجود دارد که در شیطنت مقام عالی دارد و او ابلیس است; در مورد ابلیس در قرآن مباحث زیادی وجود دارد; در یک آیه به جن بودن او تصریح شده است:
کهف / 50 «فسجدوا الا ابلیس کان من الجن »؛ «پس سجده کردند جز ابلیس (که) از جن بود» .
در اینجا این پرسش مطرح می گردد که اگر ابلیس از جن است چگونه مشمول فرمانی شد که برای فرشتگان در مورد سجده برای حضرت آدم صادر گردید که ظاهر آن دلالت دارد بر اینکه ابلیس هم از فرشتگان است.
برای این پرسش می توان سه دلیل آورد.
1 - خطاب آیه به فرشتگان است و در هیچ جایی نقل نشده است که خطاب به جن باشد و اگر ابلیس جزء جن بود می توانست بگوید من از فرشتگان نبودم تا خطاب شامل من بشود; بهمین جهت سجده نکردم; در حالیکه چنین چیزی نگفته است.
2 - مستثنی منه ملائکه هستند;
حجر / «فسجد الملائکة کلهم اجمعون الا ابلیس »؛«همه ی فرشتگان کلا و جمیعا سجده کردند به جز ابلیس».
3 - در خطبه ی قاصعه ی حضرت امیر المومنین علی علیه السلام صلوات الله در نهج البلاغه می فرماید: کسانی که تکبر بورزند خداوند به عذاب مبتلا می کند و اگر بنا بود خدا کسی را که تکبر ورزیده است عفو کند ابلیس را عفو می کرد که فرشته بود (1).
در حالیکه دیدیم خدا در قرآن تصریح می فرماید که جن بود:
کهف / 50 «کان من الجن ».
در پاسخ به این پرسش بین مفسران بحث های زیادی شده است در این زمینه که آیا ابلیس فرشته بوده است یا جن؟
شاید بهترین پاسخ، صورت جمع بین هر دو باشد با یان توضیح که ابلیس به جهت بسیاری عبادت در زمره ی فرشتگان به حساب می آمد و ملائکه خیال می کردند که او از خود خودش هم می دانست که مشمول این خطاب هست.
- یا ممکن است بگوییم چون اکثر قریب به اتفاق مخاطبان خداوند در امر به سجده ملک بودند اینک در قرآن درمقام حکایت و نقل از آن خطاب می فرماید به ملائکه گفتم سجده کنید همه کردند جز ابلیس و این نحوه ی بیان نادرهم نیست.
باری، به نظر ما همین صورت جمع بین هر دو - که هم ابلیس حقیقة از جن بوده و هم به خاطر کثرت عبادت در زمره ی ملائکه محسوب می شده است - شاید بهترین وجه باشد; بویژه که بعید است بتوانیم ابلیس را از نظر ماهیت خلقت نیز جرء فرشتگان بحساب آوریم زیر ادر هیچ جای قرآن نیامده است که ملائکه از آتش خلق شده اند و نیز تصریح شده است که ابلیس عصیان کرد و حال آنکه فرشتگان عصیان نمی کنند.
پی نوشت:
1- «ما کان الله سبحانه لیدخل بشرا بامر اخرج به منها ملکا» نهج البلاغه تصحیح صبحی الصالح ص 287 قرار نیست خداوند - منزه با نام وی - کسی از آدیمان را بهشت ببرد با داشتن همان امری (تکبر) که فرشته ای را از آن بیرون راند.