ای آقاو رهبر من..
بعضی ها از شما انتظار دارند که با یک حکم حکومتی همه ی این دزدی ها ،
رشوه ها ، ربا ها ، احتکار ها ، رانت خواری ها ، باندهای مافیایی ها … و… را حل کنی ؛
اما تاریخ را که می خوانم می بینم ،حضرت علی (ع) که معصوم بودند
4 سال خواستند حق را از نا حق به مظلوم بدهند … با او چه کردند …
او که حضرت علی (ع) بود
همین که ما به لطف خدا با وجود شما امنیت داریم ، سرمان پایین نیست ،
دستمان دراز نیست ،با وجود این همه تحریم … این خیلی فوق العاده است …
آه آه که بی بصیرت ها می نالند …راستی خوب شد
با حضرت رسول (ص) آن سه سال را در شعب ابی طالب نبودند…
که ازگرسنگی سنگ به شکم ببندند…
خسته نباشی «آقا» که علمدار انقلابی
خسته نباشی «آقا» این همه سال که رهبری کردی ما را
نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست: «خامنه ای»،
سرشار از همان حروف «خمینی» است،
گیرم بایک «آه» بیشتر..
نگاه می کنم به مرامت و به همین «چفیه» که همراه همیشگی شماست،
تا مبادا فراموش کنیم فکه و والفجر مقدماتی را.
خرمشهر و بیت المقدس را..
اما میدانی!
هرجا که کم می آوریم همینکه می بینیم شما رهبر مایی آرام میشویم..
پرچم به دست توست, جمع است خاطرم..
با تو مهم که نیست همه حرف و حدیث ها…
بانو جان
در شهر “عامل شیمیایی نگاه هرزه” زده اند
که بوی ◀ گیاه گناه ▶ میدهد
و ریه های ایمانت را عفونی میکند!
پس…
چادرت را به “فیلتر حیا” مجهز کن
و گوشه ی چادرت را حائل نفس هایت!
طاقت بیاور…
◀ تو ▶ پیروز این جنگ نفس گیر خواهی بود.
امـام خامنــه ای حفظه الله :
ما نمیخواهیـم سلاح هستــه ای درست کنیــم ،
نه بــه خاطر اینــکه آمریــکا از ایــن ناراحت می شود ،
عقیــده ی خود ما ایــن است.
ما اعتـقاد داریم که سلاح هستــه ای جنایـت بــر بشریت است و نباید تولیــد شود .
آنچه هم که در دنیــا هست، بایــد محو شود و از بیــن برود .
ایـن عقیــده ی ماست، به شما ربــطی ندارد.
اگر ما ایــن عقیــده را نداشتیم و تصمیــم میگرفتیم سلاح هستــه ای درست کنیــم،
هیــچ قدرتی نمیتوانست جلوی ما را بگیــرد ،
همچنــان که در جاهای دیــگر هم نتوانستنــد بگیرنــد .
قسمتی از بهشت را ببین.
بهشت اول :
آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد
بهشت دوم :
دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد
بهشت سوم :
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد
بهشت چهارم :
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد تا یاد بگیری
بهشت پنجم :
آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی
بهشت ششم :
دوستیست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و
چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند
آری بهشت همین حوالیست …
مادرت را بنگر…
پدرت را ببین ..
خواهر یا برادرت را حس کن ..
دوستت را به یاد بیاور…
یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت…
بهشت را با همه قلبت حس کن ، همین نزدیکیست..
شاید همین الان از کنارت گذشت
اما تو ندیدی..
چادرم
سیاه ترین رنگ جهان هم که باشد
باطنش رنگی است پر از نقش حیا و عفت وپاک دامنی
اگر تو فقط سیاهی اش را میبینی
ایراد از چادر من نیست!
از چشمان توست عمیق تر بنگر!
شش آدمی که باید آن هـآ را از زندگی خُـود حذف کُنید !
کَسی که شُمـآ را دوست نَدارَد
شَخصی که اَز چشمتـآن اُفتاده اَست
کَسی که هَمیشه استرس دارَد
کَسی که همیشه با شُمـآ جَرو بَحث می کُنـد
کَسی که اَز شُمـآ استفاده می کُنَـد
کَسی که بَـر شُمـآ تأثیرات مخرب می گُذارَد
♡ یادم باشد
که زیباییهای کوچک را دوست بدارم
حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
♡ یادم باشد
که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،
نه آن گونه که من می خواهم باشند
♡ یادم باشد
برای اطرافیانم دعای خیر کنم،
تا خداوند دست نوازشش را بر سرم بکشد
♡ یادم باشد
که هرگز خود را از دریچه نگاه بدخواهانم ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم، هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
♡ یادم باشد
که خودم با خودم مهربان باشم،
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
♡ یادم باشد
که هر نفسی که می کشم به خاطر لطف و مهربانی خداوند است ،
و باید هر لحظه شاکر باشم.
آهـای اونایی که میگید ما مَذهبـی ها اسید پاشیدیم
به صورت دخترهای بدحجـآب به بهانه ی امر به معروف …
✔ ما مَذهبی ها 1400ساله داریم برای یه لحظه زمین افتـآدن یه خانم باردار گریه میکنیم!
✔ ما مَذهبـی ها ده ها قرن ـه برای سیلی خُـوردن یه دختر سه ساله ناله ها میزنیم !
✔ ما مَذهبـی ها برای به اسارت بردن چَند خـآنم ، از شدت گریه کُشته ها دادیم !
✔ ما مَذهبـی ها به گفته ی پیامبرمان “صل الله علیه و آله و سلم"دُختَـر و زَن را ریحانه میدانیم !
چه بَـد حجـآبش چه بـا حجـآبش ، بَرای ما ریحانه است …
✔ مایـی که بَـرای زمین و خوردن و سیلی زدن زنان ،
سال ها است عَـزاداریم ، چگونه بَر صورت ریحانه های سَرزمین خُـود اسید بپاشیم؟
✘ این کارها به ما نَیامده و نَخواهد آمـَد ✘
✔ اصلـاً فَـرق ما با دشمنانمان همیـن لطافت ها و احساسات ماست …
✘ والله این فتنه ی دشمنان اسلام و ایرانه ✘
زیر باران ، صحن جمهوری
مادری بود که شفا میخواست
و جوانی که خیس بود چشمش
مثل من از تو کربلـا میخواست …
موج زائر که در تلاطم بود
از تو تنها پی علیکم بود …
آنقدر التماس و خواهش که
حاجت کربلـای من گم بود …
+ خدایـــــــا می تَرسَــــــم . . هَمیـــــــــــن!
می تَرسَــــم کولــــ ه پشتیــــم خالـــی باشــــ ه
می تَرسَــــم بَرات چیـــزایی رو به سوغــــات بیــــارم که نَبایـَــد!
حالم خیلی بد بود…
خسته از این طعنه ها…
بی حرمتیا…
مسخره کردنا…
وایسادم رو به قبله…
گفتم…
یا قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه)…
عشق به یادگاری مادرتون رو…
خودت توی دلم محکمش کن…
عشقی که هیچ کس نتونه از بین ببره…
همین…
من…
اگه هزار بار هم بمیرم…
و دوباره زنده بشم…
نمیتونم بدون اون جایی برم…
آقا جون…
ممنون از لطفتون…
بیا…
تا با یادگاری مادر (سلام الله علیها) بیاییم استقبال…
{گمنام}
تَصویـرَت را گذآشته ای تـُوی فَضای مَجـآزی…
به قُـول خُـودت خُشکــــِ مَذهبــــ نیستی….
اتفاقـاً،
با حجـآب هم گُذاشته ای…
بیشتَـر از خیابـآن هَـم رو گِرفته ای،
زیرِ عکسَتــ مینویسَند:
“مـاشاءَلله!!!”
مینویسنَــد: “چقَـدر بهت میـآد”
میگویَنـد: “چقَـدر خُوشگِل و نـآز شُدی"…
حتّی مَـردان عَرَب هم میگویَند جَمیلٌ و…. .
امـا …
یـآدَت نَـرود!!!!
بخُـدا پسرِ رَهگُذر و مُزاحم تُـوی خیابـآن هَم همین را میگویَـد…
آنجــــــا،
احتمـآل 90% حَیـآ میکُنی…
روی بَـر میگردانی…
بی مَحلی میکنی
وَ
اینجــــــا،
میگویی: مُتشکرم…مِرسی…چشمـآتُـون قَشنگ میبینه وَ ….
نمیدانَم…
حَیـآی خُـود را بـآخته ای
یـآ
همه به تُـو مَحرَمنـد
=.=.=.=.=.=.=.=.=.=
بعضیا جوفضآی مجازی روشون تأثیر میزآره
خدایآ همه مآ را در پنآه خود حفظ نمآ
☜مگر خودت نگفتی ؟!
↯↯↯↯↯
◀وَ تِلـكَ الایـامُ نُـداولـها بـین النّـاس▶
✘آل عمران140✘
◈ومااین.ایام.را.بینِ.مردم.می.چرخانیم◈
حالا
◀نمیشود برای من را طوری بچرخانی كه
قسمت كَـربـَلایـش بشود
←روزیِ→ من؟!
خانم … لازم نیست از مغازه دار کلی تشکر کنی،
▣ آقا … مشتری شما با شما محرم نیست که
بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
▩ خانم … لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی،
یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی
که گاهی به شوخی کردن هم می کشه!
نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری …
▣ آقای فروشنده … شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی …
زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
▩ خانم … کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته … حواست باشه.
▣ آقای فروشنده … تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
خانمها … آقایون … آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست …
شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و
این اثر به خونه هاتون منتقل میشه،
در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.
♥•٠·
وقتے دلت گرفته
وقتے غمگینے
وقتے از زندگے سیرے
حواستو خیلے جمع کن چون طعمه ی خیلے خوبے هستے …
♥
اعوذ بالله مـن نفسے
برای “خود” زندگی کردن
عاقبتش همین افسردگی است!
بیا برای “خدا” زندگی کنیم
یا جواد الائمه (ع)
پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی
پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی
غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد
تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی
نمی دانستم تبلور عشق را کجا باید پیدا کنم
در لطافت نسیم سحرگاهی ؟
در خنده ی گلها ؟ در وسعت دریاها ؟
در تلالو سرخ خون شهیدان ؟ در زیبایی آبی آسمان ها ؟
در رویش سبز آرمان ها ؟ در زمزمه روح نواز مناجاتیان ؟
در جوشش زلال چشمه ساران ؟ در معصومیت تبسم غنچه ها ؟
اما یافتم …
معصومیت … تبسم … غنچه
“ غنچه ی زیبای گلزار ولایت “
آری یافتم …
در علی اصغر
که هر چه سلام در عالم هستی است نثارش باد
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر وقــــارت را حفظ نکند !
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر قــــهـــقـــه های بــلـنــد خیابانت را مانع نشود!
اگر در میان سیاهیش رنگ زق لـــــــاکـــــ هایت خودنمایی بکند!
اگر آرایش صورتت را پاک نکند ….
چــــــادر با مانتو فرقی ندارد اگر همانگونه که با مانتو رفتار میکنی با چــــــادرهم رفتار کنی!
خلاصه بگویم :
آهــــای دختر چــــــادری :
چــــــادرت با تمام سختی هایش با مانتو فرقی ندارد
اگر …
حــــ✗ــــرمتش را حفظ نکنی
چــــادرت به اندازه ی کافی مظـــلوم هست پس مظلوم ترش نکن…
کمی حــــ✗ــــرمت نگه دار…
بــــــآشــــد !
تـــآ هست تمــــآمــــ مـُــد هـــآی جــــدیـــد بــــرآے تو بــــآشــــد . . .
تـــآ هست تمـــآمـــــ رآحتـــی هــآ بــرآی تو بـــآشـد . . .
تــــآ هست رنگ رنـــگ لبــــآس هـــآ
قــــرمز و زرد و بنفش و سبــــز بــــرآی تو . . .
اصــــلآ تـــآ هست تمــــآمــــ ایــــن توجـــه هـــآ بـــــرآے تو !
مــــن از تمـــآمــــ دنیـــآ
همیــــن …
فقط همیــــن سیــــآهــــی تمـــآمــــ قد دست و پـــآ گیــــر رآ مـــــی خوآهــــمــــ . . .
و نگـــآه خــــدآیمــــ و مولآیـــــمـــ و فــــآطــــمــــــه امــــ از آטּ بـــآلآ هـــآ . . .
در خــانــه نشــسته ای، دلــت خــوش است
وارد فیــس بــوک می شــوی.
می نویســی :
زن = مرد
لایک می گــیری، تشــویقـت می کــنند،
و تــو به زنــانگــی و روشنــفکــری ات افتــخار میکــنی!
▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬.▬
در همیــن اثنــا، یکی از پیــج هایی که چند صدهــزار لایک دارد،
عکــس هــم جــنس تــو که مــساوی مــرد هـست!
کنار یک مــاشیــن اسپــورت می گــذارد و می نویســد :
1 یا 2 ؟
مــرد ها باید یکــی را انتــخاب کــنند
در پــی آزادی هستی در جهــانی که تــو را یک کــالا می بیــنند!
و تــو تنــها به فکــر انتــقام از اسلام هستــی
و گمــان می کــنی اســلام حــق تــو را خــورده!!!!
اول خــودت را بشــناس!
بعضی ها شاید به چادریها بگن…
کلاغ سیاه… چادر نشین…کچل……
هیچی نگین بذارین عقدشون رو خالی کنن چون اینا عقده ای هستند که این حرف ها رو
به کسایی که برای خوشنودی قلب امام زمان و مادرشون حضرت زهرا چادر میپوشن میزنن.
ما فقط برای اینکه حرفشون به خودشون برگرده جوابشون رو نمیدیم…
برای اینکه آرامش خودمون روثابت کنیم چیزی نمیگیم…
یرای اینکه اصلا به حرفشون اهمیت نمیدیم.
♥ فقط به چادرتون بگین چادر خوشگل من ♥
قرآن من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند چه کسی مرده است؟
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا قرآن را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده،یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته،یکی به خود می بالد که تو را در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده
آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند احسنت گویی مسابقه نفس است
قرآن من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟
ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند حفظ کنی تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو..
دکتر علی شریعتی
تـآ کـے میخوایــیـב بـآ بیحجــآبــے خـوב تـوטּ رو بـه نمآیـش بــذاریـב
تـآکے میـــخوایـב نگآه کنیـב ونگآه بگیـریــב
تـآکے گـבآیــےنگـآه روازבیـگرآن گـدآیی نکنیــב
♥ ازخـבآ گدایی کنیـב ♥
فقـط گوشه چشمے از نگـاه خـבا براے خوشبختے همــه انسانها کافیست
این نگـاه را بــرایـت آرزو میکنمـ …
دلم هواشونو کرده : ((
چـقـدر نامـه نوشتـم به دسـت بـاد سپـردم
بـرای آمدنـت شب به شب ستـاره شمـردم
چـقـدر گـرد گرفتـم من از اتـاق تـو مـادر
بـرای بـاور مردم قسم به جان تـو خـوردم
در انـتظار تـو و قصـدی کـه هیـچ نـیــامد
هـزار مرتبـه جانـم به لـب رسیـد و نمردم
و عکس های تـو را ، من امیـدوار و صبـور
برای هـر که می آمـد ز جبهه بردم و بـردم
صدای زنگ در ، امـا ، همیشه دغدغه زا بود
نیامدی و من از آن چه خون دل که نخوردم
چـقـدر هـروله کـردم میـان کوچـه و ایـوان
و بـال روسـری ام را به زیـر پلک فشردم
چه پستچی که از این خانه می گذشت شتابان
چـقـدر نامه نوشتـم به دسـت باد سپـردم