شهید گمنام
چـقـدر نامـه نوشتـم به دسـت بـاد سپـردم
بـرای آمدنـت شب به شب ستـاره شمـردم
چـقـدر گـرد گرفتـم من از اتـاق تـو مـادر
بـرای بـاور مردم قسم به جان تـو خـوردم
در انـتظار تـو و قصـدی کـه هیـچ نـیــامد
هـزار مرتبـه جانـم به لـب رسیـد و نمردم
و عکس های تـو را ، من امیـدوار و صبـور
برای هـر که می آمـد ز جبهه بردم و بـردم
صدای زنگ در ، امـا ، همیشه دغدغه زا بود
نیامدی و من از آن چه خون دل که نخوردم
چـقـدر هـروله کـردم میـان کوچـه و ایـوان
و بـال روسـری ام را به زیـر پلک فشردم
چه پستچی که از این خانه می گذشت شتابان
چـقـدر نامه نوشتـم به دسـت باد سپـردم
نظر از: ابراهيم احمدي [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
سلام و خسته نباشید وبلاگ زیبایی دارید