موضوع: "سخنان ناب"
? #چمن دیگر گیاه سمّی که #محیط_زیست ایران را به نابودی کشانده..
در وضعیت کم آبی و #خشکسالی ایران کاشت چمن چه توجیهی دارد؟
برای آگاهی همه منتشر کنیم
امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند :
خوابیدن به پشت : خواب انبیاء
خوابیدن به شانه راست : خواب مومنان
خوابیدن به شانه چپ : خواب کفار و منافقان
خوابیدن به شکم : خواب شیاطین است
وقتی به پهلوی چپ میخوابیم ،
اعضای درون سینه به قلب فشار می آورند
و قلب مومن که مرکز الهامات و اشارات الهی است
نمیتواند کارش را به خوبی انجام دهد
و از دیدن رویاهای صادقه محروم می شود .
خواب به شکم هم بدترین خواب است ؛
چون اخلاط غلیظ بدن را به سمت قلب می کشاند ،
پس چشم ها پف می کند ، زبان سنگین و دهان بدبو میشود .
× بحارالانوار ، ج 4 ، ص 145 ×
خالد حسینی در رمان بادبادک مینویسد :
در دنیا فقط یک گناه است و آن دزدی ست !
مرد آهسته در گوش فرزند تازه به بلوغ رسیده اش
برای پند چنین نجوا کرد :
” پسرم در زندگی هرگز دزدی نکن “
پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد
بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته است !
پدر به نگاه متعجب فرزند لبخندی زد و ادامه داد :
- در زندگی دروغ نگو چرا که اگر گفتی صداقت را دزدیده ای
- خیانت نکن که اگر کردی عشق را دزدیده ای
- خشونت نکن که اگر کردی محبت را دزدیده ای
- ناحق نگو که اگر بگویی حق را دزدیده ای
- بی حیایی نکن که اگر کردی شرافت را دزدیده ای
پس در زندگی فقط دزدی نکن !
شش آدمی که باید آن هـآ را از زندگی خُـود حذف کُنید !
کَسی که شُمـآ را دوست نَدارَد
شَخصی که اَز چشمتـآن اُفتاده اَست
کَسی که هَمیشه استرس دارَد
کَسی که همیشه با شُمـآ جَرو بَحث می کُنـد
کَسی که اَز شُمـآ استفاده می کُنَـد
کَسی که بَـر شُمـآ تأثیرات مخرب می گُذارَد
♡ یادم باشد
که زیباییهای کوچک را دوست بدارم
حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
♡ یادم باشد
که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ،
نه آن گونه که من می خواهم باشند
♡ یادم باشد
برای اطرافیانم دعای خیر کنم،
تا خداوند دست نوازشش را بر سرم بکشد
♡ یادم باشد
که هرگز خود را از دریچه نگاه بدخواهانم ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم، هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
♡ یادم باشد
که خودم با خودم مهربان باشم،
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.
♡ یادم باشد
که هر نفسی که می کشم به خاطر لطف و مهربانی خداوند است ،
و باید هر لحظه شاکر باشم.
آهـای اونایی که میگید ما مَذهبـی ها اسید پاشیدیم
به صورت دخترهای بدحجـآب به بهانه ی امر به معروف …
✔ ما مَذهبی ها 1400ساله داریم برای یه لحظه زمین افتـآدن یه خانم باردار گریه میکنیم!
✔ ما مَذهبـی ها ده ها قرن ـه برای سیلی خُـوردن یه دختر سه ساله ناله ها میزنیم !
✔ ما مَذهبـی ها برای به اسارت بردن چَند خـآنم ، از شدت گریه کُشته ها دادیم !
✔ ما مَذهبـی ها به گفته ی پیامبرمان “صل الله علیه و آله و سلم"دُختَـر و زَن را ریحانه میدانیم !
چه بَـد حجـآبش چه بـا حجـآبش ، بَرای ما ریحانه است …
✔ مایـی که بَـرای زمین و خوردن و سیلی زدن زنان ،
سال ها است عَـزاداریم ، چگونه بَر صورت ریحانه های سَرزمین خُـود اسید بپاشیم؟
✘ این کارها به ما نَیامده و نَخواهد آمـَد ✘
✔ اصلـاً فَـرق ما با دشمنانمان همیـن لطافت ها و احساسات ماست …
✘ والله این فتنه ی دشمنان اسلام و ایرانه ✘
تَصویـرَت را گذآشته ای تـُوی فَضای مَجـآزی…
به قُـول خُـودت خُشکــــِ مَذهبــــ نیستی….
اتفاقـاً،
با حجـآب هم گُذاشته ای…
بیشتَـر از خیابـآن هَـم رو گِرفته ای،
زیرِ عکسَتــ مینویسَند:
“مـاشاءَلله!!!”
مینویسنَــد: “چقَـدر بهت میـآد”
میگویَنـد: “چقَـدر خُوشگِل و نـآز شُدی"…
حتّی مَـردان عَرَب هم میگویَند جَمیلٌ و…. .
امـا …
یـآدَت نَـرود!!!!
بخُـدا پسرِ رَهگُذر و مُزاحم تُـوی خیابـآن هَم همین را میگویَـد…
آنجــــــا،
احتمـآل 90% حَیـآ میکُنی…
روی بَـر میگردانی…
بی مَحلی میکنی
وَ
اینجــــــا،
میگویی: مُتشکرم…مِرسی…چشمـآتُـون قَشنگ میبینه وَ ….
نمیدانَم…
حَیـآی خُـود را بـآخته ای
یـآ
همه به تُـو مَحرَمنـد
=.=.=.=.=.=.=.=.=.=
بعضیا جوفضآی مجازی روشون تأثیر میزآره
خدایآ همه مآ را در پنآه خود حفظ نمآ
☜مگر خودت نگفتی ؟!
↯↯↯↯↯
◀وَ تِلـكَ الایـامُ نُـداولـها بـین النّـاس▶
✘آل عمران140✘
◈ومااین.ایام.را.بینِ.مردم.می.چرخانیم◈
حالا
◀نمیشود برای من را طوری بچرخانی كه
قسمت كَـربـَلایـش بشود
←روزیِ→ من؟!
خانم … لازم نیست از مغازه دار کلی تشکر کنی،
▣ آقا … مشتری شما با شما محرم نیست که
بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
▩ خانم … لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی،
یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی
که گاهی به شوخی کردن هم می کشه!
نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری …
▣ آقای فروشنده … شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی …
زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
▩ خانم … کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته … حواست باشه.
▣ آقای فروشنده … تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
خانمها … آقایون … آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست …
شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و
این اثر به خونه هاتون منتقل میشه،
در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.
♥•٠·
برای “خود” زندگی کردن
عاقبتش همین افسردگی است!
بیا برای “خدا” زندگی کنیم
قرآن من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند چه کسی مرده است؟
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا قرآن را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده،یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته،یکی به خود می بالد که تو را در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده
آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند احسنت گویی مسابقه نفس است
قرآن من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه خواندن تو از آخر به اول یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟
ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند حفظ کنی تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو..
دکتر علی شریعتی
دکتر الهی قمشه ای :
کینه هیچ کس را به دلتان راه ندهید ؛ چون آدم را آلوده می کند
کینه هیچ کس در دلتان نباید باشد
چون ما خبر نداریم که آن بیچاره چرا آن کار را انجام داده ؟!
اگر از دل او با خبر شوید و بفهمد در چه شرایطی قرار گرفته،
شاید دلتان برای او خواهد سوخت .
” رحمه اللعالمین ” باشید
ما اگر کینه ای بخواهیم بورزیم
باید به آن بدی هایی که در درون خودمان هست کینه بورزیم !!
یادمان باشد :
زندگی مانند رانندگی در یک دشت زیباست
سعی کن از لحظاتش بهترین استفاده را ببری
چون در انتهای جاده تابلویی نصب شده است که نوشته شده ست :
دور زدن ممنوع
جوانک پای منبر نشسته بود . از لابلای حرف های روحانی شنید : خداوند در قرآن می فرماید : ” … و من یتوکل علی الله فهو حسبه ؛ و هر کس بر خدا توکل کند ، خدا او را بس است ” (1) ، ” … و من اصدق من الله حدیثا ؛ و چه کسی از خدا راست تر سخن می گوید؟” (2) و می دانست که وعده خدا حتمی و حق است .
باور کرد ؛ نیتش بود که برود برای خواندن درس دین ؛ نگران خرجی زندگی اش بود . با این سخن قرآن ، دلش قرص شد و نظرش عوض . رفت پی تحصیل علم .
مدتی بعد یکی از آشنایان او را دید ، پرسید چه می کنی ، کجائی ؟ کم پیدائی ؟! گفت : درس می خوانم . از خرجی اش سؤال کرد . گفت : خدا می رساند ! آشنا گفت : راستش را بگو ! چه کسی می دهد ، سرکار می روی ؟! گفت : نه به خدا ! خدا می رساند .
گذشت . دوباره آن مرد را دید و دوباره بعد احوال پرسی همان سؤال های آشنا شروع شد . هر چه جوانک گفت : خدا می رساند ! او باور نمی کرد و انگار مرغ آن آشنا یک پا داشت !
یک بار جوان با خود چاره ای کرد . این بار که مرد را دید و سراغ پول و خرجی را گرفت جوان گفت : راستش تا حالا خجالت می کشیدم بگویم که همسایه ما یهودی است که از وقتی فهمیده من درس میخوانم ، عهده دار خرجم شده !
مردک که گمشده خود را یافته بود گفت : حالا شد ! خب از اول می گفتی ! جوان گفت : بیچاره ! من صد بار به تو گفتم خدا می رساند ، باور نکردی ؛ همین که گفتم یهودی می دهد ، باورت شد ! بابا به خدا ، خدا هست .
***
و این حکایت خیلی از ماهاست که باور نداریم خدا هست ! خالق همه چیز است و آن ها را تدبیر می کند ” هر آن چه در آسمان ها و زمین است از او می خواهند و او هر روز در شأن و کاری است ” . (3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره طلاق ، آیه 3.
2 . سوره نساء ، آیه 87 .
3 . یسئله من فی السماوات و الارض کل یوم هو فی شأن ( سوره الرحمن ، آیه 29 ) .
هادی قطبی ، مجله خانه خوبان ، شماره 26 ، ص 7 .
ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود!
من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!
من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !
من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !
من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم : خدا قوت، نه خسته برادر! ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط با عجله از همه می پرسند : Asl?
من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید !
من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست .
من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !
من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !
من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !
من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی قبر مانند ، قرآن می خواندم و اسغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !
من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!
من آنروز یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت و شکر خدا می کردم ، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !
من آنروز با بند انگشتانم ، با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پیام های عمومی دعوت به دوستی در روم ها !
من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم ، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که فضا را هم آلوده کنند !
من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !
من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !
من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان … را می شنیدم ، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !
من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !
من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا نا محرمان را غافلگیر کنند!
من آنروز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !
من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ، بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا به چشم بیایند !
من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!
نه ! این قرارمان نبود ! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش ؛ … ما خون دلها خورده ایم !
“برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و …”
دنیای مجازی از محضر الله خارج نیست …
حواسمان هست کلیک که می کنیم …
ذکر می گوییم …
یا بیهوده میرانیم …
یا که سکوت می کنیم و به نظاره جنگ حسین (ع) نشسته ایم
حمایت و مهربانی قلبی مرد آن قدر برای زن ارزش دارد که ازدواج بدون آن برای زن قابل تحمل نیست … وجود زن باید از وجود مرد عطوفت و احساسات بگیرد تا بتواند فرزندان را از سرچشمه فیاض عواطف خود سیراب کند .
مرد مانند کوهسار است و زن به منزله چشمه و فرزندان به منزله گل ها و گیاه ها .
چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف و زلال بیرون دهد و گل ها و گیاه ها و سبزه ها را شاداب و خرم نماید .
اگر باران نبارد یا وضع کوهسار طوری باشد که چیزی جذب زمین نشود ، چشمه خشک می شود و گل ها و گیاه ها می میرند .
پس همانطوری که رکن حیات دشت و صحرا ، باران و بالاخص باران کوهستانی است ، رکن حیات خانوادگی ، احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است . از این رو عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان ، صفا و جلا و خرمی می گیرد .
“نظام حقوق زن در اسلام ، انتشارات صدرا ، چاپ پنجم ، ص 376 و 317 “