واژه هایم گم شد
پشت آن کوه بلند
یا کنار دریا
یا به هنگام طلوع خورشید
در کنار تسنیم
یا که در کلبه تنهایی عشق
وسط جنگل سرسبز و قشنگ
یا که در زمزم آن رود خروشان و بلند
یا که زیر فراوانی برف
واژه هایم گم شد
در کنار نفس باد صفا
یا که در شبنم تنهایی پروانه بالای درخت
یا که در برکه نیلی ده عشق آباد
یا کنار گلدان
یا که در کنج حیات
در کنار آن حوض
بغل تنگ بلور ماهی
یا که در روشنی ماه درخشان شب چاردهم
واژه هایم گم شد
و به دنبال شقایق رفتم
تا سراغش گیرم
تا شقایق که مرا دید بخندید و بگفت :
واژه های من هم
مثل تو گم شده است .
و به دنبال گل یاسمن و نرگس و رز
همگی می گفتند :
واژه های ما هم
مثل تو گم شده اند .
همه دریاها
همه جنگل ها
همه آدم ها
جملگی می گفتند :
واژه های ما هم
مثل تو گم شده اند
در کنار قرآن
وسط سجاده
در هیاهوی خیال ذهنم
با خودم می گفتم :
واژه هایم پس کو ؟
ناگهان بانگی گفت :
لای قرآن هستند
لای قرآن را من
زود پیدا کردم
واژه های همگی
لای قرآن بوده است .
” سعید ارباطی “
نظر از: آسمان [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...
مادر ای والاترین رویای عشق
مادر ای دلواپس فردای عشق
مادر ای غمخوار بی همتای من
اولین و آخرین معنای عشق
زندگی بی تو سراسر محنت است
زیر پای توست تنها جای عشق
مادر ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای عشق
تکیه گاه خستگی هایم توئی
مادر ای تنهاترین ماوای عشق
یاد تو آرام می سازد مرا
از تو آهنگی گرفته نای عشق
صوت لالائی تو اعجاز کرد
مادر ای پیغمبر زیبای عشق
ماه من پشت و پناه من توئی
جان من ای گوهر یکتای عشق
دوستت دارم تو را دیوانه وار
از تو احیاء شد چنین دنیای عشق
ای انیس لحظه های بی کسی
در دلم برپا شده غوغای عشق
تشنه آغوش گرم تو منم
من که مجنونم توئی لیلای عشق
الحاقیات: